انسان موجودی اجتماعی است و ناگزیر تنها از رهگذر تعامل با دیگران است که فرد میتواند زندگی را سرکند و به موفقیت برسد. سارا میتلند نویسندهٔ بریتانیایی کتاب «چگونه از تنهایی لذت ببریم»، این ادعا را به چالش کشیده است. آیا انسان میتواند در تنهایی به سر برد، زندگی را سر کند و علاوه بر این، به واسطهٔ تنهایی، بتواند ابعادی مهم و ارزشمند از وجود خویش را بازشناسد و زندگانیای خوب و اثربخش داشته باشد؟! پاسخ میتلند به این پرسش، مثبت است. وی در تببین نگاه خود از تجربهزیستهاش سخن گفته است. او که سالها در منطقهای بسیار خلوت در اسکاتلند و به تنهایی زیسته است، در این کتاب، علاوه بر آنکه از تجاربش سخن گفته، از فلسفه و روانشناسی و تاریخ نیز در تأیید ادعایش کمک گرفته است. او به این نکته اذعان دارد و بارها بدان شاره میکند که جهتگیری مطالعات تاریخی در جهت دور ساختن فرد از تنها زیستن است و اینکه فردی که تنها است، هرگز نمیتواند موفق و خوشبخت باشد.
فردی که تصمیم میگیرد تنها زندگی کند، بدبخت نیست، بیمار روانی نیست، ضد اجتماع و خودخواه و بیمسئولیت و بیعاطفه و احمق و … نیست، بلکه کسی است که آگاهانه تصمیم گرفته تنها زندگی کند و خواهد توانست از این شیوه لذت بسیار برد، آرامشی تازه را تجربه کند، سبک مطلوب و طبیعی و آزادانهٔ زندگیاش را ـ فارغ از الزامات و هنجارها و ذائقه جماعت – و البته خلاق و جسورانه و نیز متعالی داشته باشد. چنانکه در کتاب، نمونههایی متعدد از افراد موفق و سرشناسی که این سبک زندگی را داشتهاند نام بردهشدهاند. تنهایی زیستن از این نظر چنان شگفتانگیز و ضروری است که اگر نمیتوانیم همواره در تنهایی به سر بریم باید تمرین کنیم لااقل ساعتها و دورههایی این شیوه را تجربه و حتی کودکانمان را با قابلیتهای این وضعیت آشنا کنیم تا شاید در آینده همچون اکثر ما از تنهایی نهراسند و از لذت و معنویتی که تنها زیستن با خود دارد، بهرهمند شوند. ترجمه روان سما قرایی از این اثر و قطع خوشدست این کتاب که در شمار مجموعه «مدرسه زندگی» از «نشر هنوز» منتشر شده، لذت خواندن را بیشتر میکند. ضمن احترام به تفاوتهای فردی در گزینش شیوهمطلوب زندگانی ـ در جمع یا در تنهایی ـ این کتاب میتواند برای انسانهای این روزگار که اغلب در جمعاند و در واقع تنها، خواندنی باشد.