آیا من انسان خوبی هستم؟ کارهایی که انجام میدهم کارهای خوبی است؟ خوشبخت چطور، آیا من فردی خوشبختم؟ شاید برخی این پرسشها را وجوه گوناگون یک پرسش بدانند و بگویند پاسخ هر پرسش لزوما پاسخ دیگر پرسشها نیز هست؛ یعنی اگر من فرد خوشبختی باشم بدان معنا است که هم انسان خوبی هستم و هم کارهای خوبی انجام میدهم، اما برخی عقیده دارند میتوان به هر پرسش جداگانه پاسخ داد و لزومی ندارد این پاسخها یکسان باشد. شاید من انسان خوبی باشم ولی کارهایی که انجام میدهم در اغلب موارد کارهای خوبی نباشد یا احساس خوشبختی نکنم. مارک ورنون در کتاب زندگی خوب به ما نشان میدهد داشتن پاسخهای قاطع و کلیشهای برای این پرسشها کمکی به ما انسانها نمیکند. همهٔ فصلهای این کتاب بر پایهٔ اصلی بنیادین سامان یافتهاند: وقتی دربارهٔ زندگی و نحوهٔ زیستن خود تأمل میکنیم، آنچه اهمیت دارد این است که بفهمیم چگونه میتوانیم انسان خوبی باشیم. خوب بودن یا خوب شدن امری مطلق نیست که با عبور از خطی بدان دستیابیم، فرایندی است که با آزمون و خطا و تلاش و تأمل مستمر شکل میگیرد. بنابراین، لازم است در هر سطحی از زندگی و در هر موقعیتی به نحوهٔ خوب بودن فکر کنیم و راههایی برای بهتر شدن بیابیم. فصلهای ۳۰ گانهٔ این اثر به ما نشان میدهد چگونه در زمینهها و سطحهای مختلف میتوانیم راههایی برای خوب بودن و بهتر شدن بیابیم.
نویسنده در هر بخش تلاش کرده است با الهام از ایدهها فیلسوفان سرشناسی، که اغلب در حوزهٔ فکری نویسنده فعالیت کردهاند، دیدگاهی متفاوت را نسبت به یکی از فضیلتهای انسانی و اخلاقی ترسیم کند. برای مثال دربارهٔ فضیلتهایی همچون زیبایی و لزوم توجه بدان، آزادی، عشق و … به کوتاهی و سادگی دیدگاهی خاص را مطرح کرده و در میان بحث اندیشمندی را که ایدهٔ کلیدی بحث را از او وام گرفته معرفی کرده است. در این بخشهای کوتاه هرگز به تاریخچه و تحولات نظری که درباب موضوع وجود دارد پرداخته نشده فقط آن موضوع از چشماندازی ویژه پیش روی مخاطب قرار گرفته است و گاه در پایان فعالیتهایی عملی نیز در راستای بحث نظری انجام شده به مخاطب معرفی شده است. این کتاب چنانکه در مقدمهٔ آن نیز تصریح شده از جنس کتابهای خودیاری یا روانشناسانه نیست. کتابی فلسفی برای بحث و نقدهای بیپایان نیز نیست. فقط دریچهای متفاوت بهروی موقعیتهایی که اغلب انسانها در زندگی تجربه میکنند میگشاید تا شاید آنان به جای تلاش برای پیروی از قانونهای خشک و بیروح یا دست و پا زدن برای ایجاد حس خوشبختی گامی در راه آزمودن زندگی فضیلتمندانه بردارند.