شماره تازه رافکا با موضوع «معشوق بودن» در آخرین روزهای سال راهی بازار شد. چند ماه پیش بود که این مجله پس از یک سال فعالیت در فضای مجازی بوی کاغذ گرفت و نخستین شمارهاش با موضوع نوشتن به پیشخوان کتابفروشیها رفت. حالا این شمارهٔ تازه در روزهای سخت آمده است تا حال و هوایمان را تغییر دهد و ما را در آستانه بهار روبهروی عشق قرار دهد. این شماره از چهارشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۸ در کتابفروشیهای معتبر سراسر ایران عرضه خواهد شد.
میتوانید نسخهٔ چاپی این شماره را با ارسال رایگان از اینجا بخرید
در این شماره میخوانید:
سرمقاله
| معشوق بودن: جستاری در روانشناسی احساس
رابرت سی. رابرتس، نرجس عمرانیان
| بنده طلعت آن باش که «آن»ی دارد
مصطفی ملکیان
| عشقورزی در شیوه شمس تبریزی
لیلا آقایانی چاوشی
|معشوق بودن، عاشق بودن، عشق بیقید و شرط
علی قاسیماننژاد، آروین آذرگین
|قاعده مثلث:تأملی بر رابطه عشق، عاشق و معشوق
احسان احمدی خاوه
| عشق چیست؟ علم چنین میگوید…
گیل بروئر، آرزو سلیمانی
| صورت بیصورت باصورت معشوق
روحالله چاوشی
| عشق: روی درخشان رشک
سارا پروتاسی، نازنین احسانی طباطبایی
| کتابخانه عشق
در بخشهایی از سرمقالهٔ این شماره آمده است:
بسیاری از روان شناسان و فیلسوفان عقیده دارند انسان ذاتاً خودگرا است و همواره خود را بر دیگری مقدم میدارد. ما انسانها ناگزیریم همه چیز را اولاً از منظر و زاویۀ دید خویش ببینیم؛ چرا که فقط این منظر را به طور مستقیم در دسترس خود داریم. همچنین، انگیزهها و رانههایی که رفتارهای ما را هدایت میکنند از وجود خودمان نشئت میگیرد. حتی در خصوص کسانی که تمایل دارند مسائل را از منظر دیگران ببینند و دیگری را برخویش مقدم بدارند نیز گفته میشود تمایلی درونی و خودگرایانه آنان را بدین مسیر میکشاند. به دیگر سخن، آنان برای راضی نگاه داشتن خویش است که دیگران را بر خود ترجیح میدهند. شاید این نگاه قدری افراطی باشد، ولی آنچه مسلم است دسترسی همهجانبه و درجه اول انسان به منظر و انگیزههای خویش او را به سویی میراند که در مرتبۀ نخست با منظر، انگیزهها، خواستها و احساسات خود مواجه شود و از دریچۀ آن دیگری را ملاحظه کند.
با این مقدمه، اگر به سراغ «عشق» رویم و بخواهیم آن را از دریچه روانشناسی، فلسفه، هنر و ادبیات بکاویم، لازم است به این نکتۀ ظریف توجه داشته باشیم که ما، از منظر خویشتن، در مرتبۀ نخست با «معشوق» و احساس «معشوق بودن» مواجه خواهیم بود. اگر عشق را رابطهای دو سویه بدانیم در یک سوی این رابطه «من» و در سوی دیگر «دیگری» قرار دارد و این رابطه به طور طبیعی ما دو تن را به نحوی معجزهوار به یکدیگر نزدیک میکند. در چنین شرایطی اگر «من» خویشتن را بنگرم میل به «معشوق بودن» و پذیرفته شدن از ناحیۀ دیگری را در خواهم یافت و اگر دیگری را ملاحظه کنم او را «معشوق» خویش خواهم یافت. بدین ترتیب، اگر از منظر خودگرا بودن انسان به موضوع عشق توجه کنیم «معشوق بودن» پرمایهترین مفهوم در میان مفاهیم مرتبط با این حوزه خواهد بود. مفهومی که کاویدن آن میتواند ما را به درکی منسجمتر از این پدیده رهنمون باشد.