از روزی که تلفن همراه با امکان پیام متنی دست مردم افتاد و از روز بعد که ایمیل رونق بیشتری گرفت و بعدتر که شبکههای اجتماعی آمدند و بعد از آن هم پیامرسانها، روزگار ادبیات طنز فارسی حال و هوایی دیگر پیدا کرد. مجلههای طنز که چند سال پیش از این خبرها رونق داشت و در هر خانهای پیدا میشد یکی یکی تعطیل شدند و مخاطبان چشم در صفحهٔ رایانهها و تلفنهای همراه دوختند. آزادی فریبندهٔ فضای مجازی بند از دست طنزپردازان برداشت و به تدریج چهرهٔ ادبیات طنز فارسی دگرگون شد. وقتی این تحول شکل میگرفت شاید کسی به این فکر نمیکرد که محدودیت همیشه بد نیست و خوبیهایی هم دارد، در آن دورهٔ گذار اهمیت خلاقیتی که طنزپردازان نسل قبل بر اثر محدودیتها به خرج میدادند از نظرها دور ماند و شد آنچه شد. نسل طلایی طنزپردازان، نسل گلآقا و توفیق دیگر همچون گذشته محلی برای فعالیت نداشتند و جای خالی آنان را نوع دیگری از کلام شوخطبعانه گرفت که رنگ و بویی دیگر داشت. حالا دیگر زبان گلآقا و همچون او پیش چشم همهٔ مردم نیست. دیگر مجلههایی از آن دست در هر مکان عمومی یا خصوصی دیده نمیشود. این روزها مردمان در تلفنها همراهشان «جوک» میخوانند.
انتشار گزیدهای از نوشتههای رؤیا صدر در قامت یک کتاب خبری خوش برای علاقهمندان و مخاطبان گلآقا و توفیق است. نویسنده، که خود از همکاران همان مجلهها بوده و لحنش یادگاری از آن روزها است، خود گزیدهای از نوشتههایش را که اغلب طی سالهای گذشته در مطبوعات منتشر شده است گرد آورده. نوشتههایی که به قول او «ارزش گرد آوردن داشته» و خواندنی است. قلم نجیب و شوخ نویسنده، در آن اعماق، ذهن را میخواند و سراغ بخشهایی از حافظهٔ همنسلها و همتجربههایش میرود که فراموش ناشدنی است.