پاییز فصل آخر سال است، نسیم مرعشی

«روایتی از فروبستگی، سرخوردگی و یأس دهه شصتی‌های ایران.» این جمله نمی‌تواند همه آنچه در نخستین اثر نسیم مرعشی نمایانده شده را بیان کند. شخصیت‌های «پاییز فصل آخر سال است» هر یک با خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، خوبی‌ها و بدی‌ها، توانایی‌ها و ناتوانی‌هایی که دارند در یک چیز شریکند: چشم‌اندازی که پیش‌رو دارند بن‌بست به نظر می‌رسد. این مهم نیست که آیا این بن‌بست واقعی است یا موهوم، مهم این است که این نسل در زمانی که باید روبه‌روی خود افق‌های روشن و طلایی ببیند، خود را در بن‌بستی مرموز گرفتار می‌بیند. شخصیت‌های سه‌گانه‌ای که هر یک راوی اپیزودهای موازی این اثر هستند، از منظرهای متفاوت به آینده خویش می‌نگرند و تلاش می‌کنند، میان گذشته و آینده، حال متعادلی برای خود بسازند، اما در نهایت این بن‌بست است که همه چیز را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. وضعیتی که راوی‌های این داستان در آن قرار دارند، یک بن‌بست معمولی نیست. راهی است که هر چه در آن پیش می‌روی احساس می‌کنی که تنگ‌تر می‌شود، نمی‌خواهی باور کنی که این راه آنقدر تنگ می‌شود که دیگر نمی‌توان در آن حرکت کرد، ولی این حقیقتی است تلخ. «فروبستگی، سرخوردگی و یأس دهه شصتی‌ها»، وضعیتی که در ظاهر به سادگی با چند واژه توصیف می‌شود، در این داستان ابعاد پیچیده خود را نشان می‌دهد. مجموعه‌ای از تناقض‌ها، تضادها و کشمکش‌هایی اغلب درونی که ریشه در واقعیت‌های اجتماع دارد و مانند تاری چسبناک یک نسل از جوانان این کشور را در راهی تنگ، تاریک و مبهم گرفتار گرده است.

با همه فراز و نشیبی که «پاییز فصل آخر سال است»، این نخستین تجربه نویسنده، دارد می‌توان آن را اثری موفق دانست. قلم روان، گزیده‌گو و چالاک نویسنده مخاطب را از ملال دور نگه می‌دارد. فضایی که با اشاره‌های کوتاه و تأثیرگذار برای مخاطب خلق شده است او را برای  همراهی با جریان داستان در عمق ذهنش یاری می‌کند و به او اجازه نمی‌دهد پراکنده و مشوش با داستان همراه شود. جزئیات درست، آنقدر درست هست که باورپذیری مخاطب را لحظه‌ای با تردید روبه رو نکند. تنها خام دستی ناگزیر در جاهایی خودش را نشان می‌دهد. برای مثال روایت‌های شبانه و روجا به اندازه روایت لیلا پخته نیست و کمی دورتر و سحطی‌تر با مخاطب تماس می‌گیرد یا تعبیرهایی که باید آن‌ها را مشخصه یکی از راوی‌ها قلمداد کنیم، و می تواند روایت‌ها را شخصی‌تر و متمایز از یکدیگر بناکند، در روایت‌های دیگر نیز کم و بیش هویدا می‌شود و کارکرد مناسب خود را از دست می‌دهد. اما این اشکالات اندک را می‌توان به ارزش‌های بسیار این اثر بخشید و آن را تحسین کرد. مطالعه این اثر را که برای نخستین بار در سال ۹۳ توسط نشرچشمه منشر شده و در سال ۹۴ برنده جایزه ادبی جلال آل احمد شده نباید از دست داد.

جلد پاییز فصل آخر سال است

ثبت دیدگاه مسدود شده است.